لیست کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه قسمت 367

لیست کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه قسمت 367

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

خدا وکیلی-صادقانه-راست و درست

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

اجباری(خدمت سربازی)

از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن

حق آب و گل-امتیاز-اعتبار

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

چیلی-بدبیاری

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن

پیشت-آوازی برای راندن گربه

آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

چشم خوردن-نظر خوردن

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

چشم و دل پاک-کسی که به دیده ی بد به ناموس دیگران نگاه نکند

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

حق گرفتن-نگا. حق بردن

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن
از خشت افتادن-بدنیا آمدن

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

تپلی-گرد و چاق
دررفت-خرج و هزینه-مقابل درآمد

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

رشته فرنگی-ماکارونی

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار
رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن
ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

چرمی-از جنس چرم

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

با متانت-با وقار

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

 

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

خاله وارَس-آدم فضول

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

 

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

چین چینی-پر چین

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

زیر شلواری-زیر جامه

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

پامال شدن-از بین رفتن

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

دک و دهن-دک و پوز

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

حجله خانه-اتاق شب زفاف

چوب زدن-با چوب تنبیه کردن

پشت چشم سنگین شدن-چیره شدن خواب

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

تو بوق زدن-رازی را فاش کردن

چی-چه-چیز

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

بی چیز-تهی دست-فقیر

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود
راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن

دیم دیم-ساز به زبان کودکان

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

آفتاب‌زردی-غروب آفتاب

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

بد زبان- بد دهن

خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

 

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

خرابی بار آوردن-بی آبرویی بار آوردن-کاری کردن که نتیجه ی بد بدهد

زبر و زرنگ-چابک و فرز

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

پایین دست-طرف پایین

حمله گرفتن-غش کردن

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن
بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن

زبان گز-چیز تند و تیز

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن
چرچری کردن-خوردن و عیش کردن
جان کلام-اصل مطلب

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن
آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند
خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

دق مرگ-دق کش

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

جاهل پسند-چیزی که جوان

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

تُف به دهن-حیرت زده
اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری
دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

 
چال-گودی-حفره

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

 

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

زیر پاکشی کردن-از زبان کسی حرف کشیدن-کسب اطلاع کردن

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

تخم جن-حرام زاده

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

بر پا شدن-ایجاد شدن

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

 
پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن
تردستی-مهارت-شعبده بازی

در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

تازه-اکنون-پس از این همه حرف

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن

ریق افتادن-ریغ افتادن

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

حرف کسی را با شکر بریدن-انتقاد مودبانه از کسی که سخن آدم را قطع می کند

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

خودرو-آن چه بی اسب رود

از ته دل(از سر صدق و صفا)
خیز گرفتن-آماده ی حمله شدن-در نظر گرفتن مسافتی برای اطمینان از رسیدن به مقصد
بجا آوردن-شناختن-دریافتن
پُخت-هر نوبت از پختن

خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

بی قواره-بد شکل

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

زپرتو-ضعیف-بی دوام

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

انگشت رساندن-دست‌درازی کردن-دست زدن

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

دور تسبیح-بسیار و بی شمار

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه
خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع
چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

دست خدا به همراه-در پناه خدا

آب از گلو پایین نرفتن-غصه و ناراحتی شدید داشتن

دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

خیط کشیدن-خط کشیدن

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن
جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

خواب و خوراک-خورد و خواب
بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

زاغ چشم-کسی که چشمان آبی رنگ دارد

دیر کردن-تاخیر کردن

 

چغلی کردن-شکایت کردن

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن

انداختن پشت گوش(سهل‌انگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)

برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد

دور علم کسی جمع شدن-دور کسی گردآمدن و از او پشتیبانی کردن

درگذشت-مرگ

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

آب از دریا بخشیدن-از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن

خشت مال-دروغ گو-لاف زن

خانم بازی-معاشرت با زنان هرزه

ادرار بزرگ-مدفوع

خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

راه اندازی-راه انداختن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

در معامله را گذاشتن-در قال را گذاشتن

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن

حمله-بیماری غش-صرع

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

حال کردن-لذت بردن

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر

پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

درگذشت-مرگ

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

 

از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن

این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

آش آلو کردن(خجالت‌زده کردن، کنفت کردن، سکه‌ی یک پول کردن)

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

بازو دادن-یاری دادن

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

 

پس انداز کردن-پول کنار گذاشتن-صرفه جویی کردن

از جگر گذشتن-نامردی کردن

بلغمی مزاج-آدم خونسرد و اخمو

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن

آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

با دست و پا-آدم زرنگ

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

خیط کشیدن-خط کشیدن

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

زبان کوچکه-زبان کوچک

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

 

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

مقاله دیگر :   انتشارات گیلنا

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای

 

تک و توک-به ندرت-کمی

چله نشین-کسی که از خانه بیرون نمی آید-خانه نشین

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

بند آوردن-متوقف کردن

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

 

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

رودرواسی-رودربایستی

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز
رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

رمباندن-خراب کردن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

پُر پشت-انبوه-بسیار روییده

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

اُزبَک-بی‌ریخت-ژولیده-ازخودراضی

زبان گرفتن-کسی را با زبان خوش آرام کردن

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

روغن داغ-روغن گداخته

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن

آب آتش زده(اشک)

خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

بی چیز-تهی دست-فقیر

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

زود بودن-فرانرسیدن هنگام کاری

از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

چپری آمدن-زود آمدن

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

بازار مکاره-بازار موقت

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن
پا گرد-محل چرخیدن پله ها
خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

حرص زدن-زیاد خواستن-کم صبری کردن

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن

زنیکه-زنکه

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن
پس انداز-پول کنار گذاشته شده-صرفه جویی

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

چای دیشلمه-چای تلخ که با قند یا خرما و مانند این ها بنوشند
زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن

چای صافی-نگا. چای صاف کن

چار راه-محل تقاطع دو راه

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

چشمه-نوع-قسم

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

دور تا دور-گرداگرد-اطراف

در آمدن از آب-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

چاشت بندی-صبحانه-غذای اندک
پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

توالت رفتن-به دستشویی رفتن
تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

چشم گود شدن-لاغر شدن

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

 

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن
حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

پسله-جای پنهان-در نهان

دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

خواهر خوانده-دوست صمیمی

راست راستی-حقیقتن-واقعن

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

آماده‌باش(حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر)

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن)

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

پات-بی آبرو-بی تربیت

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

دوسیه-پرونده

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

اوت بودن(بی‌خبر بودن، از مرحله پرت بودن)

دوا قرمز-پرمنگنات

خبر-گزارش رویداد

تیر کردن-نشان کردن

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده

 
زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

پاتال-سالخورده-پیر

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

تخم چشم-مردمک چشم

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)
اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

چاله خر کُشی-یکی از گودهای تهران که پناهگاه مردم فقیر و بی نوا بود

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

بد چشم-شور چشم-آن که چشم زخم برساند-مردی که به زنان نامحرم با شهوت بنگرد

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

 

پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

خواربار-ارزاق-خوراک

از زبان افتادن-لال شدن

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

چاسان فاسان-آرایش-بزک

ای داد بیداد(کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند)

ته دار-پایه دار

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

آب به چشم آمدن-طمع کردن

چسی درکن-آدم پر مدعا

برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

چار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

زیر دریایی-کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

خم شدن-دولا شدن

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

پاچین-دامن زنانه
از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز
بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند

 

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

آلکلی(معتاد به الکل)

چاق و چله-سر حال-سر دماع-فربه-سالم و شاداب

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

زبان گز-چیز تند و تیز

جگری-به رنگ جگر

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

از سر کسی زیاد بودن(بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن)

خواهر و مادر-عرض و ناموس-خانواده

خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع
تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن

چَکی-وزن نکرده-یک جا

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

خوش لباس-نگا. خوش پوش

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

 

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

دوام کردن-دوام آوردن

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

آفتابه‌دزد-دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه
زبان نفهم-کودن-بی شعور

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

تلق و تولوق-صدای ناهنجار
بازیگوشی کردن-بازی دوست بودن-سبکی کردن-شوخ بودن

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

 

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن
پینکی رفتن-چرت زدن

ته ریش-ریش اندک

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

 

حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند

زیر سر داشتن-آماده شدن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
زیر تشکی-رشوه

خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن

 

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

از جا پریدن(یکه خوردن، عصبی شدن)

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

خِل-خلط بینی

خیط کشیدن-خط کشیدن

خلاف-جرم

 

رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

جا افتادن-سر جای خود آمدن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

بز دل-ترسو

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

آب دندان خوردن-حسرت خوردن

چیل-آدم بد بیار

باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید
درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

 

روده درازی-پرحرفی-وراجی

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

زبان گز-چیز تند و تیز

تیار کردن-آماده کردن

دولابچه-کمد کوچک

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)

از مرحله پرت بودن(یکسره بی‌اطلاع بودن)

حاضر به یراق-حاضر و آماده

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

پارو-زن پیر

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

بفرما زدن-تعارف کردن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

آب چشم گرفتن(ترسانیدن، به گریه انداختن)

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

بنا-قرار

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

پر روده-پرچانه-روده دراز

تخم چشم-مردمک چشم

بغداد خراب-شکم گرسنه

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)