کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 431

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 431

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت

بوق سگ-بسیار دیر وقت

بنگی-معتاد به حشیش

آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

آفتاب‌نشین(بیکاره و تنبل)

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

چروک انداختن-چین انداختن

راه اندازی-راه انداختن

زَوال-مست مست-لول

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن
به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

 

راه و چاه را شناختن-دشواری های کار و زندگی را شناختن

 

بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

چانه در چانه ی کسی گذاشتن-هم صحبت شدن-بحث و جدل کردن

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک
آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش
پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد
بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن

جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

تپلی-گرد و چاق

درز گرفته-کوتاه کرده

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

دق کردن-از غصه مردن

پُر پشت-انبوه-بسیار روییده

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

 
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

چار چشم-کسی مه عینک می زند

خیرات کردن-چیزی را

انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

تیله ی کسی بودن-گوش به فرمان کسی بودن-زیر اراده ی کسی بودن

خوش ِ کسی بودن-به هنگام شگفتی مانند چشمم روشن! گویند

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن
دوا خور-معتاد به الکل

جهیزیه-نگا. جهیز

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

 

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن

 

تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

در معامله را گذاشتن-در قال را گذاشتن

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

 

چوروک-چین و شکن

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

افتادن بچه-سقط شدن جنین

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن

بی اختیار-بدون اراده و تصمیم

دانه کردن-دانه های میوه ای را جدا کردن-پراکنده کردن

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

دندان شکن-قاطع-محکم

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

دخترکی-دوشیزگی-بکارت

خورده برده-ملاخظه و پروا

ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)
 

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد

پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

بگو مگو-جر و بحث-مشاجره

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

 

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

حُقه-زرنگ و ناقلا

بابا شمل-لوطی-داش مشدی
تخت پایی-صاف بودن کف پا

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)
دود گرفتن-پُک زدن
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی
بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

اهل بیت-اهل خانه-خانواده
آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)
ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن
اهل نشست-تارک دنیا-گوشه‌نشین

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

زبان کوچکه-زبان کوچک

چقال-مهمل بقال

تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

 

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند

ته خوار-بچه باز

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن

خانه یکی-صمیمی و یکدل

دست کم-حداقل

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

دیوار حاشا بلند است-به آسانی می توان موضوع را انکار کرد

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

اشکال‌تراشی-ایرادگیری-گره در کار اندازی

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

بادپا-تند رو-تیز تک

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

ته ریش-ریش اندک

برو برو-اوج خوش بیاری و کامکاری

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

انگشت‌شمار(کم، معدود)

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

برادر زاده-فرزند برادر

 

خلاص-تمام شد-مُرد

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

آرد خود را بیختن و الک را آویختن-کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

خوش ِ کسی بودن-به هنگام شگفتی مانند چشمم روشن! گویند

انگشت کردن(انگشت رساندن)

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 

باران خوردن-در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

جن بو داده-نوعی دشنام است
در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

 

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

آکله فرنگی-سیفلیس

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

جای سفت-وضعیت سخت

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

بد شیر-متقلب-بد جنس

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

خرکار-پرکار

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

حبه کردن-دانه دانه کردن

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

رشوه گرفتن-رشوه خواری

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

خرخاری-همدیگر را خاراندن

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

تیر کردن-نشان کردن

بنجل-جنس بدرد نخور-آدم بیکاره و بی مصرف
ژوکر-آدم همه فن حریف

با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

تپه گذاشتن-بول کردن

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان

بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم

دم بازی-چاپلوسی-تملق

برادر زاده-فرزند برادر

زیر چاق-حاضر-آماده

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن

چرند گو-یاوه گو

حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

دست شما را می بوسد-انجامش به عهده ی شماست

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

به چشم-اطاعت می شود

آب (ها) از آسیاب افتادن(فرو نشستن هیاهو، از یاد رفتن ماجرا)

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

دو آمدن-دور برداشتن-شاخ و شانه کشیدن-قیافه گرفتن

دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن

بید خورده-کهنه و فرسوده

 

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

حاشیه دار-کناره دار

 

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

جز و ولز-نگا. جز و وز

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

رفیق گرمابه و گلستان-دوست یکدل و صمیمی و وفادار-یار غار

امن و امان-بدون بیم و هراس

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

آن سفر-آن بار-آن دفعه

ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن

حاجی خرناس-لولو

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

مقاله دیگر :   دستگاه بوبین پیچ

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)

در چاه افتادن-فریب خوردن

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران
زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب
به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

خواربار-ارزاق-خوراک

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

روده گشاد کردن-سکسکه کردن

 

خانم بازی-معاشرت با زنان هرزه

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

 

دختر بچه-دختر کم سن و سال

حمامک مورچه داره-کنایه از تردید و دو دلی

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

آینه‌ی زانو-برآمدگی زانو

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

 

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

ریق زدن-ریغ زدن

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

پس پناه-جای خلوت در خانه یا کوچه-پستو

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

انگشت‌شمار(کم، معدود)

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

 

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن
آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن
چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

بیخ خِر-بیخ گلو

بادپا-تند رو-تیز تک
حلال-زن یا شوهر

خوابگوشی-سیلی-کشیده

پیسی-بد رفتاری-آزار

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی

حال و بار-وضع زندگی

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

توالت کردن-آرایش کردن

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

چشم دریده-خیره-درآمده

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

بکن نکن-امر و نهی

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن
آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

زبر-خشن-غیر لطیف

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

 

آفتاب به آفتاب-هر روز

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

ته گرفتن-سوختن غذا

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی

 

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

جا خالی دادن-در بازی هایی مانند والیبال و فوتبال توپ را به جایی انداختن که دست یازیگر حریف به آن نرسد

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

 

جاده کشیدن-راه درست کردن

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

زود رنج-نازک دل-حساس

چوب آخر را زدن-پایان کاری را اعلام کردن-مانند در حراج

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن
جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

چوب سیگار-نی سیگار

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

برخورد-بهم خوردن-تصادف

حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری

دندان تیز کردن-طمع کردن

راسته-گوشت دو طرف ستون فقرات حیوان

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

چوب خوردن-تنبیه شدن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است
پوزخند-تبسمی از روی تحقیر و استهزاء

بی پایه-دروغ-پوچ

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

 

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

حیوونکی-نگا حیوانکی

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب
از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن
رکاب کش-به تاخت-با سرعت

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

 
باجی-خواهر-زن ناشناس

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

 

راحتی-دمپایی

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

ریز-خرد-کوچک

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده
پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار
زرد گوش-بی رگ-ترسو
حق و حساب-باج سبیل-رشوه

دور از جناب ب-لانسبت

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی

تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

بَر و رو-قد و قامت-چهره

در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن

جز و ولز-نگا. جز و وز

بوی حلوای کسی آمدن-قطعی شدن مرگ کسی

پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

دکمه را انداختن-دکمه ی لباس را بستن

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

 

تپق-گرفتگی زبان

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

چسونه-پست و نالایق-دشنامی برای تحقیر

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن

ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

راحتی-دمپایی

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)
جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان

رُک زده-زل زده-خیره شده

خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد

بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

خر پشته-پشته ی بزرگ سقف شکم داری که روی ایوان و راه پله می سازند

پشتی-بالش-حمایت

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

بَرج-خرج های خارج از خانه

چغل خوری-سخن چینی
 

پر مدعا- پر ادعا

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

دوندگی-سعی و کوشش

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)

پر زدن-به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن

چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن

امن و امان-بدون بیم و هراس

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

خوره-جذام-آکله

ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

پاتال-سالخورده-پیر

چِخ کردن-راندن سگ

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

پشتی-بالش-حمایت

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

آفتاب را به‌گز پیمودن(کوشش بی‌هوده کردن)

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

دیالله-زود باش دیگه !

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

 

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

خاله وارَس-آدم فضول

 

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن
حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن
پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

پا منبری-شاگرد روضه خوان

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

خونسرد-آرام-بی خیال

جَفت-چوب بست انگور

پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

تحصیل کرده-درس خوانده

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد

از دهان گنده‌تر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)
 

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)
چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره

بخت-شانس-اقبال-شوهر

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی

دبوری-بی سر و پایی-ولگردی

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 

جُستن-چیز گمشده را یافتن

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

خواستگار-کسی که به پسندیدن و گُزیدن دختر یا زنی می فرستند

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع

بیخ خِر-بیخ گلو

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

خدا بیامرز-مرحوم-مغفور

امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

دو جین-دوازده تا

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن)

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

خط کش-وسیله ای برای زسم خط

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

دان-دانه-چینه

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

حال کردن-لذت بردن

بی معنی- بیخود

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

این دو کله‌دار-خورشید و ماه
زار-کوتاه شده ی زایر

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

آب لمبو(چلانده‌شده، فشرده)

 

برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

 

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

آخر و عاقبت(نتیجه‌ی خوب)

از زبان افتادن-لال شدن

اطفال باغ-گل‌های تازه

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

خیط کردن-نگا. خیت کردن

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

تخم جن-حرام زاده

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن