نگاهی به فیلم بی حسی موضعی؛ اتفاقی جدید در سینمای ایران [فجر جهانی ۳۷]
بعد از اون که فیلم «بی حسی موضعی» به سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر نرسید، این اثر در این دوره جشنواره جهانی فیلم فجر حضور پیدا کرده تا ثابت کنه با یکی از متفاوتترین اثرهای سینمایی چند سال گذشته ایران طرف هستیم.
داستان بی حسی موضعی طی یه شب عجیب و غریب میگذره. مریم که خودشو ماری صدا میزند (باران کوثری) بعد از رقابتهای فراوون آخرسر با شاهرخ (پارسا پیروزفر) ازدواج میکنه. همزمان داداش مریم (حبیب رضایی) از ازدواج این دو راضی نیس و تلاش میکنه انگار بین این دو رو بهم بزنه. اون در این راه با یه راننده تاکسی عجیب (حسن معجونی) آشنا میشه. این آشنایی در کنار اتفاقات دور از انتظاری که در این شب هیجان انگیز رخ میدن، باعث میشه سرنوشت تموم این آدما به طور کامل غیر منتظرهای با همدیگه گره بخوره.
این فیلم بر خلاف بیشتر فیلمهای موج نوی سینمای ایران، هیچ قصه سر راست و خطی مشخصی نداره. نویسنده و کارگردان جوون فیلم یعنی حسین مهکام بارها جهت جلو رفتن داستان رو تغییر داده و هر بار به شکل متفاوتی بیننده رو غافلگیر میکنه. زاویه دید فیلم بارها بین کاراکترهای گفته شده تعویض میشه و ما در بخشهای کوتاه و بلندی تجربه این افراد رو از این شب عجیب وغریب می بینیم.
نویسنده از همین بخشهای کوتاه واسه پرداختن به کاراکترها استفاده خوبی کرده. آدمایی که در بی حسی موضعی اونها رو ملاقات میکنیم در نگاه اول به طور کامل تیپ هستن و با کلماتی مثل نویسنده روشنفکر، راننده تاکسی، آهنگساز زیر زمینی و فرد پولدار معتاد میتوان اونها رو توصیف کرد.
با گذشت نصف زمان فیلم و قرار گرفتن تموم این کاراکترها در موقعیتهای غیر عادی، تصوری که ما از اونها داریم به طور کامل متفاوت میشه و این افراد تعریف جدیدی پیش تماشاگر پیدا می کنن.
این موقعیتهای غیر عادی هیچکدامشون هم جهت با رسیدن به هدف داستانی و تعریف قصه نیستن و در واقع کارگردان و نویسنده از اونها واسه بیان موضوعات مختلفی استفاده کرده. البته واسه هر کدوم از این کاراکترها، انگیزه جالبی در نظر گرفته شده که اونها رو رو به جلو حرکت میدهد.
مثلا کاراکتر نویسنده که فردی میان ساله، بعد از سر زدن به دانشگاه با دختری جوون آشنا شده و عاشق اون میشه. طی بخشای جور واجور فیلم و با به کار گیری مکالمات تلفنی، کاراکتر نویسنده تصویر بسیار جذابی از این دختر واسه مخاطب میسازه. انگار که دیدن اون چه واسه تماشاگر و چه نویسنده به عنوان یه هدف واسه پیش بردن داستان فیلم عمل میکنه.
این انگیزهها به خاطر ساختار غیر خطی فیلم منتهی به تشکیل درام نمیشن اما دست کم به پیشبرد فیلم و علاقهمند نگه داشتن مخاطب به ادامه ماجرا با به کار گیری تعلیق کمک میکنن. موضوع دیگه به روابط بین کاراکترها بر میشه. انگار هر پنج کاراکتر اصلی، یه رابطه جداگونهای با همدیگه برقرار میکنن که بعضی از اونها واقعا جذاب از آب در اومده.
نکته باحال دیگه در مورد بی حسی موضعی به شوخیهای پر تعداد فیلم با تماشاگر اونهم به صورت به طور کامل مستقیم برمیگرده. انگار که بعد از گذشت یه مدت از فیلم مخاطب متوجه میشه که باید هر از چندگاهی انتظار یه غافلگیری مهم که در بیشتر موارد هم باری طنز داره رو داشته باشین. این شوخیها بیشتر درست از آب در اومده و با در نظر گرفتن مسائل روز ایران نوشته شدن. میتوان خوشحال بود که در سیل فیلمهای طنز با شوخیهای دم دستی، طنز بی حسی موضعی فقط به شوخیهای کلامی تکراری محدود نشده و ما چه به صورت تصویری و چه از نظر روایت قصه با نکات باحال و طنزی برخورد می کنیم که شک نداشته باشین خیلی از اونها خنده به لبان مخاطب میاره.
جدا از این موارد، تم اصلی بی حسی موضعی، همونطور که از نام فیلم مشخصه، بی حس بودن کاراکترهای اصلی نسبت به اتفاق افتادن هر اتفاق مهمی طی داستانه. خونسردی تموم شخصیتها فضای این اثر رو خاص کرده و جدا از خلق موقعیت طنز در بعضی از صحنهها، حسابی ساختار کلی این اثر رو یهدست میکنه. همونطور که قبل از این گفتیم، اتفاق مهم در بی حسی موضعی کم رخ نمیدهد اما همین عکس العمل بسیار خونسردانه کاراکترها به این اتفاقات باعث تبدیل شدن اونها به شخصیتهایی خاطره انگیز میشه.
در کل، بی حسی موضعی یکی از متفاوتترین فیلمهای چند سال گذشته ایرانه که چه با بازیهای خوب بازیگران شناخته شده خود و چه فضای عحیب و داستان غیر خطی، شما رو تا انتها عاشق خود نگه داره.
مهمتر از همه این موارد، این فیلم خوب نشون میدهد که ورود فیلمساز و نویسندگان جوون به سینمای داخل کشور چقدر میتونه این صنعت رو در ایران وارد مرحله جدیدی کنه.